loading...
ولايت و دهه فجر
رويا فرهادي بازدید : 6 یکشنبه 20 بهمن 1392 نظرات (0)


انقلاب اسلامي ايران 30 سال پرحادثه اما موفق را پشت سرنهاده است. انقلابي باشكوه وشگفتي ساز كه باوقوع آن متخصصان پديده انقلاب، تحليل گران سياسي و سياست مداران كه تصور وقوع آن را نداشتند، غافلگير شدند و زماني كه آغاز شد چنان حركتي گسترده وسراسري پديد آورد كه امكان ايستادگي در مقابل آن وسركوبي وآرام كردنش غير قابل تصور شد وتوانست درمدتي كوتاه يعني حدود يك سال ويك ماه بر قدرتمند ترين حكومت منطقه ـ كه ابرقدرت غرب آن را به ژاندارم خويش درمنطقه تبديل كرده بود تادرمقابل حكومت‌هاي مخالف يا وقوع انقلاب‌هاي احتمالي بايستد ـ پيروز گرديده، مسير تحولات منطقه‌اي و جهاني راتغيير دهد.
در پاسخ به اين پرسش كه چرا تحليل گران و نظريه پردازان سياسي و سياست مداران دربارة وقوع و پيروزي انقلاب اسلامي غافلگير شدند و نتوانستند اين رخداد را پيشگويي كنند، بايد گفت كه تا پايان دهه 1970 ميلادي و تا زمان وقوع انقلاب اسلامي در سال 1357 پارادايم علمي موجود در ذهن اين افراد درباره انقلاب، تنها به وقوع انقلاب‌هاي ناسيوناليستي، ليبرالي وماركسيستي تاكيد مي‌شد و همان‌طور كه ‌هاناآرنت در كتاب انقلاب خود گفته است يكي از ويژگي‌هاي انقلاب‌هاي معاصر، دنيوي بودن آن نگريسته مي‌شد و در نتيجه وقوع انقلابي با ايدئولوژي، ماهيت وشعارهاي مذهبي براي اين افراد قابل تصور نبود. بنابراين اولين شگفتي انقلاب اسلامي نوع ايدئولوژي آن و تغييري بود كه ازاين نظر درنسل انقلاب‌ها ايجاد كرد.
پاسخ به يك پرسش ديگر، يعني اين پرسش كه چرا انقلاب اسلامي توانست درمدتي نسبتا كوتاه بر يك رژيم مقتدر پيروز شود نيز تاحد زيادي به همين مسأله يعني نوع ايدئولوژي و ماهيت انقلاب اسلامي باز مي‌گردد. زيرا به دليل سنخيت اين ايدئولوژي با تاريخ، فرهنگ و آموزه‌هاي ديني مردم ايران، به سرعت خيابان‌ها از جمعيت پر گرديده، حركت سراسر كشور را فراگرفته و توان هر گونه ايستادگي ازرژيم پهلوي و حاميان خارجي اش سلب گرديد.
نوع ايدئولوژي، ماهيت و رهبري هر انقلابي تاثير آشكاري نيز برشرايط و حوادث پس از وقوع انقلاب به جاي مي‌گذارد. اگر پس از پيروزي انقلاب اسلامي به سرعت قانون اساسي كشور تدوين و نظام جديد با اتكا بر نقش مردم مستقر گرديده ثبات و تعادل لازم پديد آمد، بدون شك اين امر ناشي از ايدئولوژي اسلامي انقلاب و رهبري حضرت امام بود.
نگاهي به ايدئولوژي و حوادث پس از انقلاب‌هاي فرانسه (1789) و روسيه (1917) ما را به نتيجه خوبي رهنمون مي‌شود: در فرانسه ايدئولوژي جديد جايگزين هر چند در ذهن انقلابي‌ها حضور داشت، بسيار متفرق و گنگ و بي‌ارتباط به فرهنگ و تاريخ اين كشور بود و به همين دليل پس از وقوع انقلاب، انقلابي‌ها به جان هم افتادند و انقلاب در هر زمان در دست يكي از گروه‌ها قرار گرفته و رهبران انقلابي و مردم توسط افراد و گروه‌هاي مقابل از بين مي‌رفتند و بدين ترتيب فرانسه بعد از انقلاب تا ساليان سال روي آرامش نديد. در روسيه نيز به دليل ايدئولوژي وارداتي انقلاب و ناتواني آن از چيره شدن بر اذهان عمومي، بي ثباتي‌هاي زيادي تجربه شدودرزمان استالين حدود 15تا20ميليون نفر توسط وي كشته شدند. اما وحدت واصالت فرهنگي ايدئولوژي انقلابي و وحدت رهبري درانقلاب اسلامي توانست به سرعت ثبات لازم براي فراهم شدن شرايط دستيابي كشور به اهداف انقلاب را به وجود بياورد ودر عين حال كه دشمنان اين انقلاب مقدس براي از پاي در آوردن آن از آغاز دست به توطئه ودشمني زدند، با گذشت 30سال ازپيروزي انقلاب و ناتواني‌ها و شكست‌هاي پياپي آنها و ظهور ايران به عنوان يك قدرت بزرگ منطقه اي، مي‌توان چشم انداز بسيار روشني براي آينده ايران اسلامي تصوير كرد.
آشكار است كه در همه مراحل رهبري انقلاب اسلامي، امام خميني(ره) نقشي مستقيم وبي بديل داشته است و البته شخصيت وهمچنين راهبردها، روش‌ها وتاكتيك‌هايي كه ايشان در هر مرحله انقلاب مورد استفاده قرارداد، محصول تربيت الهي و ديني وي بود و او همه امور را بر حسب وظيفه و تكليف الهي خودونه به دليل كسب قدرت يا منافع مادي و گروهي به پيش مي‌برد.
روش‌هاي رهبري امام خميني در انقلاب اسلامي نيز منحصر به فرد بوده است. ايشان كه به حركت از طريق مرجعيت عامه اعتقاد داشت، با هوشياري وزيركي خاصي از دست بردن به اسلحه توسط مردم جلوگيري كرد. درگيري مسلحانه عليه يك رژيم تا دندان مسلح مي‌توانست به جنگ داخلي خشونت باري انجاميده، به شدت بر تلفات مردم انقلابي بيفزايد واحتمال پيروزي سريع انقلاب رانيز از بين ببرد. امام با اعتماد به نفس بسيار واراده پولادين خود ـ كه اين امر باعث تقويت اعتماد به نفس عمومي درمبارزه با رژيم محمدرضا شاه مي‌شد ـ نيز درضعف روحيه وفروپاشي سريع حكومت پهلوي نقش داشت.
پيشگويي‌هاي ايشان درزمان وقوع انقلاب اسلامي و بعد از آن نيزشگفتي‌هاي ديگري را نشان مي‌داد. امام در زمان حركت انقلابي مردم وتهديد رژيم مي‌فرمود: شاه رفتني است اعتنا به تهديدات او نكنيد. ايشان زماني كه دولت بختيار در روزهاي آخر عمر رژيم، ساعت آغازحكومت نظامي رابه چهار ونيم بعد از ظهرتغيير داد، فرمود: اعلاميه حكومت نظامي خدعه و نيرنگ (براي سركوبي انقلاب) است ومردم به آن اعتنا نكنند. عدم توجه عمومي به اعلاميه حكومت نظامي و حوادث بعدي آن باعث پيروزي انقلاب گرديد. حضرت امام زماني كه عراق با بمباران فرودگاه‌هاي كشور جنگ تحميلي را آغاز كرد، با اعتماد به نفس به مردم نويد زدن سيلي محكمي به گوش صدام را داد ودر زمان انتخابات رياست جمهوري آمريكا به كارتر رييس جمهور اين كشور توصيه كرد كه ديگر در انتخابات شركت نكند؛ زيرا شكست خواهد خورد و كارتر در انتخابات شكست خورد. امام در نامه به ميخائيل گورباچف نيز سقوط نظام ماركسيستي و ماركسيسم را پيشگوئي نمود.
ايشان در مسأله اشغال لانه جاسوسي آمريكا در تهران(سفارت آمريكا) در سال 1358 از حركت دانشجويان مسلمان خط امام به شدت جانبداري كرده آمريكا را شيطان بزرگ ناميدودر مقابل تهديدات آمريكا اعلام كرد كه آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند و همگان ديدند كه در صحراي طبس بر سر نيروهاي آمريكائي چه آمد.
در سه دهه گذشته مبارزه آمريكا با انقلاب اسلامي هر زمان با راهبردها، دكترين‌ها و روش‌هاي متفاوتي ادامه يافته است. آنها كه از ابتدا نمي‌خواستند واقعيت پيروزي انقلاب اسلامي و ايران مستقل را بپذيرند، ابتدا به محاصره اقتصادي كشور ما پرداختند و سپس همزمان با ادامه آن، در طرح ريزي كودتاي نافرجام نوژه ايفاي نقش كرده به ياري صدام در جنگ تحميلي پرداختند. در زمان رونالد ريگان رئيس جمهور اسبق آمريكا به رسوائي مك فارلين دچار شدندو در برقراري رابطه با ايران كه بسيار شايق آن بودند، ناكام گرديدند. سپس در زمان رياست جمهوري بيل كلينتون سياست مهار ايران را كه محدود كردن ايران در همه زمينه‌هاي سياسي، اقتصادي، نظامي و غيره بود در پيش گرفته، ولي نتيجه اي نگرفتند. جرج بوش پسر راهبرد حمله پيشدستانه را در پيش گرفت و ايران را در كنار كشورهايي چون كره شمالي و عراق در محور شرارت قرار داد و از اين كه اگر ايران در تكنولوژي هسته اي رشد كند، جهان با وقوع جنگ جهاني سوم روبرو خواهد شد و وي گزينه نظامي را نيز روي ميز قرار داده است، سخن گفت. اما اينك در سال پاياني دوره رياست جمهوري وي، ضعف و زبوني آمريكا بيش از پيش و به ويژه با شكست اين كشور درعراق آشكار شده و پرونده سياست‌هاي وي كه روزي عربده‌هاي مستانه‌اش گوش هر كسي را كر مي‌كرد، در حال رفتن به بايگاني تاريخ است.
انقلاب اسلامي ضمن گشودن راه جديدي به روي ملت‌ها، اعتماد به نفس ملي را به كشور ما باز گرداند كه اين امر خود را در تحولات وحوادث 30 سال گذشته نشان داده است؛ از جمله ايستادگي ومقاومت دليرانه در مقابل حمله صدام كه همه قدرت‌هاي جهاني به كمك او شتافته بودند وتلاش براي فتح قله‌هاي علمي وفناوري بر مبناي اهداف سند چشم انداز 1404 و برنامه‌هاي توسعه اجتماعي فرهنگي اقتصادي سياسي وساختن جامعه اي پيشرفته، سر آمد والگو.

اينك به گونه اي مشروح تر به سه موضوع عمده مرتبط با تحول انقلابي در ايران يعني نقش ايدئولوژي و رهبري امام خميني(ره) و بازتاب جهاني انقلاب اسلامي مي‌پردازيم.
الف) ايدئولوژي انقلاب اسلامي ايران
در تحولات اجتماعي بشر نقش آرمان‌ها و انديشه‌ها بي‌بديل و آشكار است؛ زيرا آنچه انسان را از ساير جانداران جدا مي‌سازد، برخورداري او از موهبت‌ها و استعدادهاي فكري و ذهني و توانايي انديشيدن و انتخاب كردن است. آرمان‌ها داراي دو بخش جهان‌بيني ـ به معني هست‌ها و نيست‌ها ـ و ايدئولوژي ـ به معني بايدها و نبايدها ـ هستند و هماره رابطة تنگاتنگي بين جهان‌بيني و ايدئولوژي وجود دارد. وقتي ما از هست‌ها و نيست‌هاي ويژه‌اي سخن مي‌گوئيم، بايدها و نبايدهاي خاصي را نيز در برابر خود مي‌يابيم و البته واضح است كه منطقاً نمي‌توان از يك گروه هست و نيست (يك جهان‌بيني خاص) هر نوع از بايد و نبايد (ايدئولوژي‌هاي متفاوت) را استخراج كرد.
مطالعه انقلاب‌ها حاوي اين نكته است كه گسترش ايدئولوژي‌هاي جديد در ميان نخبگان و توده‌ها به ويژه در دوره‌هاي پاياني رژيم‌هاي پيشين، هماره وجود داشته است و اين عامل شايد مهم‌ترين در ميان عوامل ايجاد كننده انقلاب بوده است. در فرانسه پيش از انقلاب، قرن 18 به دليل بيان و گسترش ايدئولوژي‌هاي جديد توسط ليستي طولاني از افراد مشهور مانند منتسكيو، ولتر، روسو، ديدرو، دالامبر، علماي اقتصاد (كسني، گورني، تورگو، نكر،... ) علماي دائره المعارف، رهبران انقلابي (ميرابو، دانتون، روبسپير،...) و غيره و اقبال عمومي به اين انديشه‌ها، قرن روشن‌فكري خوانده شده است. در روسيه پيش از انقلاب 1917 به ويژه پايان قرن 19 و آغاز قرن 20، نيز گروه‌هاي مختلفي مانند كادت‌ها (مشروطه‌خواهان)، سوسياليست‌هاي انقلابي (غيرماركسيستي)، سوسيال دمكرات‌ها (كه بعداً به دو گروه ماركسيستي بلشويك و منشويك تقسيم شدند)، آنارشيست‌ها، ليبرال‌ها و غربگرايان و ضدغربگرايان به پراكندن افكار جديد و نفوذ بر روي نخبگان و توده‌ها مشغول بودند و اين تلاش‌ها در فراهم كردن شرايط وقوع انقلاب 1917 نقش داشت.
اين وضعيت به گونه خاصي در دهه‌هاي پاياني رژيم پهلوي در ايران نيز ديده مي‌شد؛ به گونه‌اي كه دو دهه پاياني اين رژيم تلاش‌هاي گسترده روحانيت انقلابي و روشنفكران مسلمان در فراهم نمودن زمينه‌هاي بازگشت به خويشتن و به فرهنگ و درون مايه‌هاي خودي در مقابل هجوم همه‌جانبه غرب و انديشه‌هاي غربي را مي‌بينيم. بدون شك اگر اين مرحله نبود، انقلاب اسلامي نيز اتفاق نمي‌افتاد.

1. عناصر تشكيل دهنده ايدئولوژي انقلاب اسلامي
همان‌گونه كه اسلام ديني جامع و كامل و دربرگيرنده تمام جنبه‌هاي زندگي بشر ـ چه فردي و چه اجتماعي ـ مي‌باشد و در همه حيطه‌ها از جمله در سياست، اقتصاد، جامعه، فرهنگ، عرفان، اخلاق، علم و. . . آموزه‌هاي ناب الهي دارد، انقلاب اسلامي ايران نيز در مقايسه با انقلاب‌هاي ديگر از يك ايدئولوژي منحصر بفرد و بي‌سابقه برخوردار است؛ به گونه‌اي كه در اين ايدئولوژي علاوه بر تاكيد بر جنبه‌هاي ويژه يعني تشكيل جمهوري اسلامي و ولايت فقيه، نقاط مثبت ايدئولوژي‌هاي انقلاب‌هاي ديگر مانند آزادي، برابري، استقلال و توسعه نيز وجود دارد. در حقيقت ايدئولوژي انقلاب اسلامي بيانگر ارائه طرح و راه جديدي به ملت‌هاي تحت ستم جهان براي كسب استقلال و رهايي از سلطه قدرت‌هاي جهاني و ساختن جامعه‌اي آزاد و توسعه يافته است. در اين ميان، كسب استقلال كه از عناصر مهم تشكيل دهنده ايدئولوژي انقلاب اسلامي است، يك پيش شرط لازم براي دستيابي به جامعه آرماني مورد توجه انقلاب اسلامي است و واضح است كه قدرت‌هاي جهاني كه جاي پا و منافع اقتصادي و راهبردي خود را با اين انقلاب از دست داده‌اند، با تمام قدرت با آن به مبارزه برخيزند؛ هرچند تجربه نشان داده است كه درگيري با انقلاب‌هاي بزرگ و توده‌ها و نخبگان وفادار به آن نتيجه‌اي جز رسوايي و شكست درپي ندارد.
به طور كلي، ايدئولوژي انقلاب اسلامي يك ايدئولوژي درونزا، از نظر فرهنگي اصيل، از نظر همراهان بسيار فراگير و دربرگيرنده اكثر قريب به اتفاق مردم بوده است و به همين دلايل، عليرغم قدرت‌ بالاي رژيم پيشين، با به صحنه آمدن عموم مردم پيروزي انقلاب با سرعت خيره‌كننده‌اي به دست آمد و پس از انقلاب نيز سامان سياسي جديد به سرعت ايجاد گرديده رسميت يافت و ثبات قابل اعتمادي را پديد آورد هم‌چنين توانست در طول سه دهه‌اي كه از عمر آن مي‌گذرد، توطئه‌هاي گوناگون قدرت‌هاي جهاني عليه خود را پشت سر گذارده و بر مواضع خود ايستادگي نمايد.

2. راههاي شناخت ماهيت انقلاب اسلامي
شناخت ماهيت هر انقلابي و از جمله انقلاب اسلامي ايران از طريق توجه به شعارها، ماهيت‌ و ويژگي‌هاي رهبري و ويژگي‌ها و اعتقادات همراهان آن انقلاب امكان‌پذير است.

1-2. شعارهاي انقلاب اسلامي
در انقلاب اسلامي گسترش و طرح شعارهايي مانند استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي ـ نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي ـ حزب فقط حزب‌الله رهبر فقط روح‌الله ـ نهضت ما حسينيه رهبر ما خمينيه ـ حسين حسين شعار ماست شهادت افتخار ماست و در مقابل، ناكامي شعارهاي گروه‌هاي ملي‌گرا و ماركسيستي در جذب توده‌ها و هم‌رديف‌ خواندن امپرياليسم و كمونيسم توسط انقلابي‌هاي مسلمان گوياي ماهيت اسلامي اين انقلاب است.

2-2 . رهبري و ساختارهاي بسيج‌گر
ويژگي‌هاي رهبري انقلاب اسلامي ـ امام خميني (ره) ـ در همه جنبه‌هاي شخصيتي، اعتقادي و عملكردي گوياي ماهيت اسلامي انقلاب ايران است: او تربيت شده مكتب اسلام بود و تنها به تكليف الهي خود عمل مي‌كرد و زندگي زاهدانه و بدور از تجمل داشت. مقابله با محمدرضا شاه را وظيفه ديني خود و مردم ميدانست و منبع القا كننده روش‌هاي مبارزاتي وي نيز انديشه اسلامي بود و به حركت توده‌ها و نخبگان براساس مرجعيت عامه اعتقاد داشت و ديگر حركت‌ها را ناموفق مي‌دانست.
نقش گروه‌هاي روحانيت در شهرها و روستاها و نقش مساجد در بسيج و سازماندهي اعتراضات عليه رژيم محمدرضا شاه نيز بيانگر ماهيت اساساً ديني اين انقلاب است.

3 ـ2. ويژگي‌ها و اعتقادات همراهان انقلاب
از اين نظر حداقل سه مطلب وجود دارد كه بازگو كننده ماهيت اسلامي انقلاب ماست:
1-3-2. برخورداري انقلاب از همراهي مردمي كاملاً مذهبي و معتقد كه در تاريخ معاصر كشور بارها و تنها به درخواست‌ علماي مذهبي براي آمدن به صحنه پاسخ مثبت داده‌اند.
2-3-2. همراهي بيشتر نزديك به اتفاق مردم و به علاوه همراهي طبقات مختلف و نه يك يا دو طبقه يا قشر خاص با انقلاب. اين امر تنها زماني اتفاق مي‌افتد كه يك ايدئولوژي فراگير و مشترك ميان طبقات و قشرهاي مختلف اجتماعي گسترش يابد.
3 ـ3-2. بهره‌گيري موفقيت‌آميز انقلابي‌ها از الگوهاي فرهنگي و روزهاي تاريخي تاسوعا، عاشورا، عيدفطر و. . . در بسيج انقلابي و توده‌ها و پيش‌برد انقلاب.

3. چگونگي تكوين ايدئولوژي انقلاب اسلامي
در تاريخ معاصر كشور و پيش از گسترش ايدئولوژي انقلاب اسلامي، سه ايدئولوژي به صحنه آمده و سپس هركدام بدلايلي با شكست مواجه گرديدند. تجددخواهي با چهره‌هايي هم‌چون ميرزا ملكم خان، آخوندزاده، طالبوف و. . . در دوران نهضت مشروطه پديد آمد، اما با به قدرت رسيدن رضاخان از صحنه دور گرديد. ناسيوناليست‌هاي ايراني نيز در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت پديد آمدند، اما كودتاي 28 مرداد پايان كارشان بود. ماركسيست‌هاي ايراني نيز از زمان رضاشاه پيدا شده و در مقاطعي مجال بيشتري براي حضور يافتند، اما به دليل وابستگي آنها به قدرت‌هاي بيگانه و كارنامه ناموفق احزاب كمونيستي در ساير نقاط جهان و مهمتر از همه به دليل ناسازگاري عقايدشان با جامعه مذهبي ايران از صحنه طرد گرديدند.
تلاش‌هاي روحانيت انقلابي كه حضرت امام در رأس آنها قرار داشت و روشنفكران مسلمان به ويژه دو دهه پاياني رژيم پهلوي باعث تكوين ايدئولوژي انقلاب اسلامي گرديد. اين تلاش‌ها سه گونه بود:
1-3. مبارزه با شبهات فلسفي و سياسي عليه نقش مذهب در سياست و شبهات تعارض علم و دين كه توسط حكومت، ماركسيست‌ها و غيره پراكنده مي‌شد. امام تاكيد مي‌نمود كه اسلام اساساً بر رابطه سياست و مذهب تاكيد دارد و از نظر ميزان، احكام سياسي و اجتماعي اسلام بر احكام عبادي چيرگي دارد و حكومت فلسفه عملي تمامي فقه است.
2 ـ3. تلاش دامنه‌دار در راستاي طرح معناي واقعي مفاهيم اسلامي مانند انتظار، عاشورا، تقيه و. . .
3 ـ 3. درس‌هاي حكومت اسلامي امام خميني (ره) در سال 1343 در نجف اشرف.
به طور كلي، اين عوامل در فراگير شدن و پذيرش همگاني ايدئولوژي انقلاب اسلامي نقش داشت:
1 . درونزا بودن و پيوند با فرهنگ اسلامي تاريخي مردم ايران.
2 . تلاش‌هاي گروه‌هاي اسلامي در زدودن شبهات پيش گفته از اذهان و طرح معناي واقعي مفاهيم اسلامي.
3 . شخصيت، انديشه‌ها، افكار، راهبردها و عملكردهاي امام خميني (ره).
4 . اعتماد توده‌ها و نخبگان به امام خميني و روحانيت و انديشه‌هاي آنان.
بدين ترتيب، ايدئولوژي انقلاب اسلامي به سرعت پذيرفته گشته، خيابان‌ها از جمعيت پر گرديده فرصت هرگونه ابتكار عملي از رژيم محمدرضا شاه و حاميان خارجي آن سلب گرديد و رژيمي كه خود را ميراث خوار 2500 سال شاهنشاهي ايران مي‌دانست و ژاندارم ابرقدرت غرب در خاورميانه و برخوردار از انواع تسليحات پيشرفته و نيروهاي نظامي فراوان بود، فرو ريخت.

ب) روش‌ها، راهبردها و كاركردهاي رهبري امام خميني(ره) در انقلاب اسلامي
همان گونه كه پيش از اين آمد وقوع و پيروزي سريع انقلاب اسلامي ايران براي بسياري از تحليل گران و متخصصين پديده انقلاب غافلگير كننده بود ؛انقلابي كه نسل نظريه‌هاي انقلاب را تغيير داد و با آوردن ايدئولوژي مذهبي به صحنه، آغازگر نقش مذهب در سياست در دنياي مدرن شد. در اين تحول بدون شك نقش امام خميني(ره) بي بديل وتعيين كننده بود.
اكنون اشاره اي كوتاه به چند مورد از برجسته ترين ويژگي‌ها و تلاش‌هاي ايشان در رهبري انقلاب اسلامي داريم:
1. اعتقاد به انجام وظيفه و تكليف الهي مبناي رهبري امام
امام خميني يك انسان كامل و تربيت شده مكتب اسلام و يك بنده واقعي خداوند بود و در همه امور بر مبناي وظيفه خود عمل مي‌كرد. مبارزه با رژيم طاغوتي محمد رضا شاه و تشكيل نظام اسلامي توسط ايشان در همين جهت قابل تحليل است. ايشان اگر جنگ را ادامه داد براي انجام تكليف بود و اگردر سال 67 آن را پايان دادنيز به همين دليل بود. جنگ باعث آبداده شدن نيروها و زمينه اي براي توسعه و خودكفايي كشور شد. به علاوه همان طور كه امام مي‌فرمود ما در جنگ ابهت ابرقدرت‌ها را شكستيم و به جهانيان ثابت نموديم كه سلطه گران جهاني در مقابل اراده ملتي مصمم ناتوان وضعيف هستند.

2. نقش ويژگي‌هاي شخصيتي امام در رهبري
امام خميني داراي اراده اي پولادين و اعتماد بنفس كامل بود و به درستي راه خود اطمينان داشت. در مقابل به سردمداران رژيم منحوس پهلوي بنگريد كه بسيار متزلزل و به توانايي خود بي اعتماد و فاقد اعتماد بنفس بودند. دليري و جرات حضرت امام به الگويي براي نخبگان و توده‌ها تبديل شد و در آفرينش روحيه انقلابي و گسترش آن كه يكي از شرايط اصلي وقوع و تداوم انقلاب است بسيار تاثير كرد. امام هم پيش از آغاز حركت نهايي كه از 19 دي ماه 1356 آغاز شد هم در جريان حركت انقلاب در سال‌هاي 56 و 57 اين قاطعيت را نشان مي‌داد. در مرحله پاياني برخي از مقامات سياسي درخواست ملاقات با ايشان را مي‌كردند، اما ايشان با بيان اين نكته كه چون حكومت پهلوي‌ها غير قانوني است آن‌ها اول بايد استعفا دهند تا ملاقات صورت گيرد. از جمله سيد جلال تهراني رييس شوراي سلطنت پس از استعفا توانست با ايشان ملاقات نمايد.

3. تلاش‌هاي امام در رهبري نهضت اسلامي از دهه 40 تا پيروزي انقلاب اسلامي
امام در اين مدت همه جنبه‌هاي رهبري در حركت انقلابي را با هوشمندي و توانايي ويژه و نتايج خيره كننده اي به انجام رسانيده است از جمله:
1 -3. تربيت كادرهاي انقلابي
امام در سال‌هاي پيش از انقلاب به تربيت گروهي از شاگردان مورد اعتماد و معتقد و توانا همت گمارد كه با حضور در شهرها و مناطق مختلف در زمينه سازي و تداوم انقلاب و از جمله در بسيج عمومي و گسترش ايدئولوژي انقلاب نقشي گسترده به عهده داشتند.

2 -3. بيان و گسترش ايدئولوژي انقلاب اسلامي
گسترش ايدئولوژي انقلابي يكي از شرايط بنيادي وقوع انقلاب است. حضرت امام از يك طرف با حرام اعلام كردن تقيه در دوره پيش از انقلاب و از طرف ديگر با تذكر جنبه‌هاي انقلابي مفاهيم مذهبي از قبيل عاشورا به بيان وظيفه قشرهاي مختلف در مبارزه با رژيم طاغوت پرداختند و از طرف ديگر با درسهاي حكومت اسلامي و ولايت فقيه در سال 1348 در زمان تبعيد در نجف اشرف، حكومت جايگزين را معرفي نمودند. اين مرحله اي بسيار مهم در رخداد انقلاب اسلامي بود و بدون اين تلاش‌ها پيروزي انقلاب و تشكيل حكومت جمهوري اسلامي امكان پذير نبود.

3 -3. تنظيم و اجراي راهبردها (استراتژي‌ها ) و تاكتيك‌هاي حركت انقلابي
در اين باره نيز تلاش امام بسيار ستودني است؛ زيرا ايشان در هر مرحله با توجه به شرايط موجود، راهبردها و تاكتيك‌هايي را برگزيد كه در صورتي كه غير از آنها انتخاب مي‌شد، وقوع و پيروزي سريع انقلاب اسلامي غير ممكن بود. از جمله گزينش راهبرد تعليم و تربيت كادرهاي انقلابي در سال‌هاي پيش از وقوع انقلاب و انتخاب راهبرد مبارزه منفي يعني بهره گيري از همايش‌هاي ميليوني و اعتصابات سراسري به هنگام وقوع انقلاب و راهبرد عدم درگيري با نيروهاي مسلح. همين راهبردها بود كه باعث سرعت در پيروزي انقلاب و تلفات نسبتا كم نيروهاي انقلابي گرديد. درگيري مسلحانه با رژيمي كه ژاندارم آمريكا در منطقه بود، مي‌توانست زمان پيروزي را به عقب انداخته، تلفات را افزايش داده و نتايج نا خواسته اي را به دنبال آورد.

4 -3. بسيج عمومي و به صحنه آمدن نخبگان و توده‌ها
انقلاب اسلامي از جنبه ميزان نخبگان و توده‌هاي شركت كننده بي نظير است. به جز وابستگان به رژيم سابق كه در مقابل انقلاب قرار داشتند، تقريبا همه اقشار و افراد در صحنه حاضر شدند و فرمان امام را لبيك گفتند. اعتماد بسيار بالاي مردم به امام خميني و روش‌هاي ايشان در رهبري و همچنين تبديل مساجد و تكايا به مراكز آغاز تظاهرات و نقش شبكه روحانيت در سراسر كشور كه همه مبتني بر نقش امام در رهبري انقلاب بود، حركتي بسيار گسترده و قدرتمند ايجاد كرد كه رژيم شاه و حاميان خارجي آن را غافلگير و نا توان از انجام هر گونه عكس العمل بازدارنده اي نمود.
5 - 3. تشكيل نظام جمهوري اسلامي
امام خميني با پيروزي انقلاب اسلامي تشكيل نظام جديد را به رفراندوم عمومي گذاشت و سپس قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز به آراي عمومي گذارده شد و بدين ترتيب يك نظام اسلامي پديد آمد كه همه ساختارها و مقامات عالي رتبه آن با راي مستقيم مردم برگزيده مي‌شوند. امام در عصر نظام‌هاي حكومتي دنيوي، تشكيل نظام مردم سالاري ديني را به تحقق رساند و راه جديدي را به ملت‌هاي مسلمان و جهانيان نشان داد كه هم به انجام فرامين الهي پايبند است و هم به نقش مردم در سياست تاكيد مي‌كند.

6 -3. امام خميني و حوادث پس از پيروزي انقلاب
رهبري امام در حوادث بعد از پيروزي انقلاب نيزبي نظير و بيانگر تيز بيني و آينده نگري دقيق ايشان بوده است. زماني كه در 31 شهريور 1359 صدام با حمايت قدرت‌هاي سلطه گر جهاني با حمله هوايي به فرودگاه‌هاي كشور، جنگ عليه ايران را آغاز كرد، امام با اعتماد بنفسي فوق العاده، وعده زدن سيلي محكمي به صدام را داد و همگان ديدند كه صدام چه زود و تقريبا در تمام طول مدت جنگ براي پايان جنگ التماس مي‌كرد. همچنين امام در زمان اشغال لانه جاسوسي امريكا در تهران و تهديد‌هاي امريكايي‌ها اعلام كرد كه آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند. توانايي و هوشمندي امام در برخورد با حوادث مختلف ديگر پس از پيروزي انقلاب نيزبر همگان هويدا و آشكار بود.
به طور خلاصه، امام خميني (ره) يك انديشمند بزرگ و تاريخ ساز، معتقد به ديني شدن سياست و ايدئولوگ و فرمانده انقلاب و معمار نظام جديد بود كه با برنامه ريزي دقيق و تنظيم شايسته راهبردها و تاكتيك‌هاي حركت انقلاب و اعتماد بنفس فوق العاده و اراده پولادين خود توانست با سرعت رژيم وابسته پهلوي را سرنگون ونظام جمهوري اسلامي ايران را بنياد نهد.

ج) بازتاب جهاني انقلاب اسلامي
با مقايسه و بررسي شرايط امروز و زمان پيروزي انقلاب اسلامي ما مي‌توانيم آشكارا بازتاب‌هاي جهاني انقلاب اسلامي ايران را ببينيم. اين بازتاب‌ها در زمينه‌ها و جنبه‌هاي مختلف به خصوص در موارد ذيل ديده مي‌شود. هر كدام از اين موارد براي معرفي به يك تحقيق گسترده نياز دارد:
1. بازتاب انقلاب اسلامي بر نظريه‌هاي سياسي از جمله تبديل نسل سوم به نسل چهارم نظريه‌هاي انقلاب؛ اين تاثير در آثار ونوشته‌هاي نويسندگان مختلف از جمله جك گلدستون و جان فوران مورد اشاره و تاكيد قرار گرفته است. در نسل چهارم بر خلاف نسل سوم كه نسلي ساختار گرا و جبري نگر بود، نقش عوامل فرهنگي مانند ايدئولوپي انقلابي و رهبري مورد تاكيد قرار مي‌گيرد.
2. بازتاب انقلاب اسلامي برامنيت و راهبرد‌هاي جهاني و منطقه اي ابرقدرت‌ها و وابستگان آن‌ها؛از جمله به زير كشيدن ژاندارم آمريكا در منطقه و نتايج آن مانند ايجاد خلا قدرت، فروپاشي سازمان پيمان مركزي (سنتو)، تهديد امنيتي جدي براي رژيم صهيونيستي، قرار گرفتن در گروه دلايل فروپاشي اتحاد شوروي وغيره
3. بازتاب انقلاب اسلامي برحركت‌هاي رهائي بخش مردمي در مناطق مختلف جهان به ويژه جهان اسلام؛اين حركت‌ها در آمريكاي لاتين به صورت گسترش الهيات رهائي بخش مسيحي خود را نشان داده است. نمونه‌هائي از اين بازتاب را مي‌توان در پيدايش يا فعال شدن گروه‌هاي بي شمار اسلام گرا مانند اخوان المسلمين و گروه‌هاي وابسته به آن در كشورهاي عربي، گرو ه‌هاي جهادي و اسلام گرا در شمال آفريقا مانند التكفير والهجره و الجهاددر مصر و جبهه نجات اسلامي الجزاير، جنبش النهضه مراكش، حزب الدعوه اسلامي و مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق، حزب الله لبنان، سازمان جهاد اسلامي و جنبش مقاومت اسلامي (حماس) در فلسطين، سازمان‌هاي اسلامي متعدد در حاشيه جنوبي خليج فارس از جمله سازمان انقلاب اسلامي جزيره العرب و جبهه اسلامي آزاديبخش بحرين، احزاب و سازمان‌هاي اسلام گرا در آسياي مركزي و قفقاز از جمله در كشورهاي روسيه (چچن، بالكارياي شمالي، داغستان و...)، ازبكستان، تاجيكستان و آذربايجان، احزاب اسلامي در بالكان (بسني و هرزگوين)، گروه‌هاي اسلام گرا در آسياي جنوبي ( پاكستان، كشمير، افغانستان)، احزاب و سازمان‌هاي اسلامي در آسياي شرقي و جنوب شرقي وغيره ديد.
4. بازتاب انقلاب اسلامي بر دولت‌ها و نخبگان سياسي در جهان اسلام؛از جمله ساقط شدن رژيم ديكتاتوري جعفر نميري در سودان توسط اسلام گرايان، پيروزي‌هاي پياپي اسلام گرايان ميانه رو در تركيه، تغييرات در افكار سياسي برخي از نخبگان سياسي در حاشيه خليج فارس كه آمريكا را بر آن داشت تا مركز اصلي نيروهاي خود در خليج فارس را از عربستان سعودي به كشوري كم اهميت تر يعني قطر منتقل كند.
5. بازتاب انقلاب اسلامي برسازمان‌هاي بين المللي و تصميمات آن‌ها؛ از جمله سازمان كنفرانس اسلامي، جنبش غير متعهد‌ها، اوپك وغيره
6. بازتاب انقلاب اسلامي برچهره عمومي جوامع اسلامي مانند گسترش رعايت آداب اسلامي، گسترش حجاب اسلامي، افزايش شركت در مراسم مذهبي و...
7. تلاش‌هاي علمي بسيار در سطح جهان براي شناخت اسلام و به ويژه تشيع، امام خميني(ره)، ايران، انقلاب اسلامي و غيره.

اينك با توجه به اهميت موضوع و نقشي كه ايران اسلامي در مسائل وقضاياي جهاني دارد به طور خلاصه به يكي از مهم ترين مسائل راهبردي در جهان معاصر يعني گسترش ناتو به شرق مي‌پردازيم:
غرب و انفعال در استراتژي جهاني آن
استقلال از قدرت‌هاي غربي وشرقي بخشي از ايدئولوژي انقلاب اسلامي را تشكيل داده و ملت ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي با غرور وافتخار از اين دستاورد بزرگ پاسداري كرده است. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي پرچم مخالفت جدي با مطامع استعماري غرب وحشي به رهبري آمريكا در دست ايران اسلامي قرار داشته و نتايج اين امر خود را در ضعف روزافزون غرب ـ چه به دليل افزايش آگاهي مردم جهان از مطامع استعماري قدرت‌هاي غربي و انعكاس اين امر در ايجاد شكاف در هژموني و سلطه فكري جهاني اين قدرت‌ها و چه به دليل آشكار شدن نتايج سياست‌هاي نادرست و كوته فكرانه اين دولت‌ها از قبيل اشغال سرزمين‌هاي ديگر با عناوين كليشه اي مانند مبارزه با تروريسم ـ نشان داده است.
در اين ميان نگاهي به تحولات در ايده غربي و به ويژه آمريكائي گسترش ناتو به شرق نشان دهنده نوعي انفعال آشكار در اين موضوع حياتي براي غرب است.
بعداز فروپاشي اتحاد شوروي و پيمان ورشو، غرب به تصور اينكه فروپاشي رقيب به معني صلابت وقدرت غرب ونقطه آغازي بر ظهور جهان تك قطبي است، گسترش پيمان آتلانتيك شمالي يا ناتو به شرق - اروپاي شرقي، قفقاز و آسياي مركزي ـ را در دستور كار خود قرار داد تا با حضور مستقيم در مناطق ياد شده، سيطره جهاني خود را تحكيم بخشدو هر گونه نيروي احتمالي بازدارنده ومخالفي را تحت كنترل درآورده از نزديك براي فروپاشي‌هاي ديگر در روسيه و محاصره ايران از شمال وشرق و افزايش فشار بر ايران در مرزهاي شمالي كشور ودر نتيجه ديكته كردن درخواست‌هاي خود به ايران از جمله كنار نهادن كمك به حركت‌هاي ضد غربي اقدام كند. اين مسأله از اين نظر هم اهميت داشت كه مناطق خليج فارس و درياي خزرداراي ذخاير بزرگ نفتي هستند كه غرب شديدا نيازمند واردات آن‌هاست. از سوي ديگر غرب اعمال فشار بيشتر بر ايران را براي تامين امنيت رژيم صهيونيستي نياز داشت؛ امنيتي كه براي نخستين بار و با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و طرح مساله فلسطين به عنوان مساله مركزي جهان اسلام و پيدايش گروه‌هاي متعدد اسلام گرا در فلسطين و ساير كشور‌هاي اسلامي مورد تهديد جدي قرار گرفته بود.
در اين زمان، باتوجه به آشفتگي‌هاي بعداز فروپاشي و بحران اقتصادي، فدراسيون روسيه چندان قادر نبود كه در مسائل جهاني و منطقه اي ايفاي نقش كندو اين كشور به يك بازيگر منفعل تبديل شده بود كه در برابر دريافت برخي هداياي غرب، در مقابل گسترش ناتو به اروپاي شرقي ويا حضور نيروهاي آمريكائي در آسياي مركزي به بهانه مبارزه با حكومت طالبان يا حضور بن لادن در افغانستان سكوت مي‌نمود.
اما سپس با گذشت زمان و آشكار شدن هرچه بيشتر درستي ديدگاه‌هاي ايران در ايستادگي در مقابل آمريكا و لزوم انجام همكاري‌هاي منطقه اي بيشتر به منظور ممانعت از يكجانبه گرائي‌هاي غرب به ويژه آمريكا، برخي از دولت‌هاي بزرگ آسيائي و اوراسيائي مانند چين و روسيه با اقدامات غرب در شرق اروپا، قفقاز و آسياي مركزي به مقابله برخاستند و با بهبودي شرائط اقتصادي در روسيه و رشد و توسعه اقتصادي در چين اين دولت‌ها سازمان پيمان شانگهاي را كه برخي از كشورهاي آسياي مركزي نيز در آن عضويت دارند، بنياد نهادند.
در زمان تشكيل اين سازمان غربي‌ها فكر نمي كردند كه سازمان بتواند نقش امنيتي و دفاعي مهمي در مقابل ناتو ايفا كند و بنابراين ايستادگي زيادي در مقابل تشكيل آن از سوي آنها صورت نگرفت. اما بعدا و به ويژه زماني كه ايران و هند به عنوان عضو ناظر وارد آن گرديدندو باتوجه به اينكه آن‌دو قاعدتادر آينده به صورت عضو رسمي در خواهند آمد، در مقابل آن قرار گرفتند.
پيمان شانگهاي سپس با حساسيت نسبت به حضور نيروهاي غربي در آسياي مركزي هشدار داد و از آنان خواست كه منطقه را ترك كنند.
گسترش اهميت وايفاي نقش اين پيمان هم زمان با تغيير و تحولات جهاني و منطقه اي در سال‌هاي گذشته و تحليل و بررسي رويداد‌هاي احتمالي آينده جهاني اين نكته را به ما مي‌آموزد كه پيمان شانگهاي احتمالا در حال تبديل شدن به وزنه تعادلي در برابر پيمان ناتو مي‌باشد. با توجه به اين كه در چهار قدرت روسيه، چين، ايران و هند پتانسيل ضد غربي شديد همراه با شناخت اهداف استعماري و راهبردهاي جهاني غرب و درك اين مطب وجود دارد كه در صورت تلاش اين چهار قدرت براي همكاري‌هاي راهبردي با يكديگر و با توجه به اهميت استراتژيك منطقه به هم پيوسته آسياي شرقي تا اوراسيا و آسياي مركزي و خليج فارس غرب هرگز نخواهد توانست نه تنها به اهداف خود درمناطق پيش گفته دست يابد، بلكه خلع يد از غرب در اين مناطق بحران‌هاي غير قابل كنترلي را كه اصل موجوديتش را تهديد ميكند ايجاد خواهد كرد.
بنابراين يكي از دلايل تلاش‌هاي عجولانه امروزه غرب به ويژه آمريكا براي گسترش ناتو به شرق و عبوردادن آن از مناطق اروپاي شرقي، قفقازجنوبي، آسياي مركزي و كشورهاي افغانستان و پاكستان براي كسب اطمينان از عدم شكل گيري هرگونه اتحاد راهبردي ميان چهار قدرت نامبرده از طريق دوركردن آنها از يكديگر، حائل شدن ميان سه كشور ديگر وايران و در نتيجه حصول اطمينان از ادامه جريان انرژي منطقه به سمت غرب، حضور در كنار مرزهاي روسيه و چين و توطئه چيني عليه آنها واز جمله تقويت نيروهاي گريز از مركز و تلاش براي فروپاشي اين دو كشور صورت مي‌گيرد.
به طور كلي، درحالي كه غرب و به ويژه آمريكاپس از فروپاشي اتحاد شوروي ابتكار عمل را در دست گرفته و يك راهبرد فعال در رابطه با قضاياي جهاني داشت، امروزه و بعد از عدم كاميابي‌هاي بسيار در قضيه عراق و افغانستان كه زماني برخي از تحليل گران آن را آغاز كاميابي‌هاي جهاني آمريكا قلمداد مي‌نمودند، به حال انفعال افتاده و تنها براي فرانرسيدن روز سياه براي خود و جلوگيري از سقوط در تكاپو است و بدين دليل گسترش ناتو به شرق و استقرار سپر دفاع موشكي در اروپا را تعقيب مي‌كند.
در پايان توجه به اين نكته مهم نيز لازم است كه علي رغم اهميت همكاري‌هاي منطقه اي در قضاياي بين المللي، كشور ما بايد هم چون گذشته با تاكيد بر حفظ استقلال تنها برتوانائي‌ها و امكانات خود تكيه نمايد و با فرض عدم اعتماد به سياست‌هاي آينده دولت‌هاي ديگري هم چون روسيه، چين و هند در شرايط ويژه، از عامل همكاري‌هاي منطقه اي، ديپلماسي و بهره گيري از مخالفت ساير دولت‌ها با قدرت‌هاي غربي استعمارگر به خوبي استفاده نمايد.

رويا فرهادي بازدید : 4 یکشنبه 20 بهمن 1392 نظرات (0)

 


نقش رهبری و ولایت در پیروزی انقلاب اسلامی به قدری چشمگیر است که همه بدان پی برده ایم،ولی مکتوب کردن چند جمله پیرامون این موضوع موجب می شود بهتر و بیشتر به این نقش آگاه شویم.

انقلاب اسلامی ایران که از نوع انقلاب های اجتماعی بوده است؛با ویژگی های خود در تاریخ، کم نظیر یا شاید بی نظیر بوده است.انقلابی که با نور خود چشم استعمارگران شرق و غرب را کور کرد و توانست موجی از بیداری اسلامی که مردم مسلمان ایران به آن رسیده بودند را به کشورهای جهان سوم صادر کند.

برای پیروزی و به ثمر نشستن هر انقلاب عوامل و شرایطی لازم است ازجمله :نارضایتی عمیق از وضع موجود - ظهور و گسترش ایدئولوژی های جدید و جایگزین - گسترش روحیه انقلابی - و مهم تر از همه رهبری اگر هر سه عامل اولیه(نارضایتی،ایدئولوژی جایگزین و روحیه انقلابی)در سطح جامعه و مردم پدیدار گردد اما رهبری مناسبی وجود نداشته باشد انقلاب به پیروزی نخواهد رسید.برای پیروزی هر انقلاب رهبری لازم است تا بتواند با استفاده از نارضایتی های موجود انقلاب را هدایت کند و یا با فعال سازی نارضایتی ها و مطرح کردن ایدئولوژی جدید و... حرکت انقلابی را به وجود آورد و مدیریت کند.

انقلاب ها از حیث رهبری به دو گروه تقسیم می شوند:گروه اول انقلاب هایی که رهبر واحد دارند مثل انقلاب اسلامی ایران،و گروه دوم انقلاب هایی که رهبری آنها دونفره،گروهی و یا مقطعی است مثل انقلاب فرانسه که نام سه نفر به عنوان رهبر در آن به چشم می خورد.

در گروه اول که معرفی شد رهبر انقلاب در زمان های پیدایی،پویایی و پایایی شخصی واحد است و به زبانی دیگر از اول تا آخر رهبر و هدایت گر انقلاب و نیروهای انقلابی یک نفر است. با این تفاسیر حال به نقش عمده رهبری و روحانیت در انقلاب اسلامی می پردازیم: اگر پیدایی انقلاب را سال 42 بدانیم،به دستگیری امام خمینی(ره) و بسیاری از علما و روحانیون به دلیل سخنرانی و افشاگری برمی خوریم و در پی آن اعتراض و انزجار علیه حکومت پهلوی و همچنین قیام سراسری15خرداد و سرکوبی آن را می بینیم که رویکردی نوین از ویژگی های بیداری اسلامی است.

در13آبان43 نیز امام راحل با اعتراض شدید خود نسبت به لایحه ی کاپتیولاسیون موجب بیداری هرچه بیشتر مردم نسبت به حکومت باطل پهلوی و مداخله های آمریکا شد،که دستگیری مجدد و تبعید ایشان خود گواهی بر این مدعاست. در سال48 روند تکاملی انقلاب با طرح نظریه حکومت اسلامی با عنوان \\\\\\"ولایت فقیه\\\\\\" از سوی امام خمینی(ره) وارد مرحله ای تازه گردید. در فواصل سال 48 تا 56 امام آشکارا و بدون واهمه علیه رژیم موضع گیری کرد و مسئولیت های روحانیون در برخورد با مشکلات مسلمانان و جهان اسلام را مطرح نمود و اندیشمندان را به تامل در مورد حکومت اسلامی با عنوان\\\\\\"ولایت فقیه\\\\\\"فراخواند.

ازسال 56تا بهمن57 امام پی درپی و با وقوع هر خبر و حادثه ای خطاب به ملت ایران پیام می فرستاد که خود انگیزه ای قوی بود برای جوانان انقلابی تا زمانی که شرایط فراهم شد و امام بعد ازپانزده سال دوری از وطن در استقبال باشکوه مردم به ایران آمد و جریان انقلاب را تا پیروزی و سقوط قطعی رژیم از نزدیک رهبری کرد؛بعد از آن با تشکیل شورای انقلاب و دولت موقت و.... موجب پویایی انقلاب و تشکیل حکومت اسلامی شد،و تا جان در بدن داشت رهبری ملت ایران را عهده دار بود. با ورق زدن تاریخ،اینچنین برای ما روشن می شود که رهبرکبیر انقلاب از اولین جرقه ها،تا مدت ها بعد از پیروزی،هدایت و رهبری این جریان الهی را به عهده داشت.

نتیجه ی این سیاهه و امثال آن این است که برای مردم مسلمان ایران در هر برهه ای از زمان؛وجود یک رهبر که فرمانش در حکم واجب شرعی است سبب می شود که پیام هایش قدسی و الهی دانسته شود و در تحقق آنها از هیچ تلاشی دریغ نمی شود.

دشمنان داخلی و خارجی بدانند که این ادعا فقط مربوط به گذشته و تاریخ نیست بلکه حال و آینده را در برمی گیرد؛چرا که مسلمانان فرمان رهبر و ولی امر خود را با دل و جان می پذیرند و اگر لازم باشد دوباره انقلاب می آفرینند.مردم سند این ادعا را همه ساله در روز 22بهمن امضا می کنند و به جهانیان نشان می دهند که بیش از پیش موجب بیداری اسلامی می شوند. در آخر باید ذکر شود که انقلاب اسلامی ایران بی نام امام خمینی(ره)در هیچ جای دنیا شناخته شده نیست

رويا فرهادي بازدید : 5 یکشنبه 20 بهمن 1392 نظرات (0)

 

شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جداست، هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب پروردگار منان به این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است.

 تئوری انقلاب و چرائی آن از مباحث مهم در حوزه جامعه شناسی سیاسی بوده و متفکرین بسیاری روی این موضوع اندیشیده و نمی توان عالم سیاسی را یافت که در باب شورشهای اجتماعی سخن نگفته و آن را مهم نشمرده باشد. انقلاب در ذات جریانهای سیاسی عالم جلوه کرده ، نضج یافته و ظهور می کند.

 علل و اسباب نهضتهای اجتماعی از دیدگاههای مختلف فکری متفاوت و قابل توجه می باشد. لذا در این خصوص نظریه های مختلفی تاکنون ارائه گردیده است. شکاف طبقاتی ، آزادی خواهی ، آرمانگرائی ، انگیزه های سیاسی ، تغییر وضع موجود از جمله دلائل انقلابها شمرده شده است.

 ماهیت سیاسی و مادی حرکتهای توده ای علیه وضعیت مستقر نکته مهمی بوده که در اکثر آثار اندیشمندان به آن پرداخته شده است.

 شهید مطهری در کتاب گرانسنگ پیرامون انقلاب اسلامی ضمن نقد دیدگاههای مادی ((چرائی انقلاب)) معتقد است : (( انقلاب هنگامی می تواند انسانی باشد که ماهیتی آزادی خواهانه و ماهیتی سیاسی داشته باشد نه ماهیت اقتصادی))

 عموم نظریه پردازان انقلاب ، قبل از نهضت سال 57 ملت ایران روی دو نکته تمرکز کرده اند. شورشها و تغییرات وسیع در ساختار قدرت در هر منطقه ای یا بخاطر جنگ طبقاتی بوده تا سبب استیلاء گروه جدیدی شود که در این صورت ریشه های اقتصادی می داشت یا انگیزه های سیاسی برای رسیدن به آزادی های بیشتر و حقوق اجتماعی فراتر از آنچه تاکنون بوده باعث سرازیر شدن مردم به خیابانها و ایستادن در مقابل نظام سایسی مستقر گردیده است.

 شهید مطهری شقّ سومی هم مطرح می نمایند و آن قیام برای باورهای عمیق دینی است. ایشان معتقد است در کنار انگیزه های اقتصادی و سیاسی ، انسانها حاضرند برای اعتقادات خود نیز به پا خیزند.البته پرواضح است که می توان شکلی از انقلاب را در نظر گرفت که در آن یک ، دو و یا هر سه انگیزه را یافت. در تحلیل و تفسیر انقلاب کسانی هم هستند که به تک عاملی اعتقاد دارند مثلاً صرفاً عامل اقتصاد را در شورشها و تغییرات اجتماعی دخیل می دانند. گروهی نیز بر غیر قابل جمع بودن این سه عامل یعنی اقتصادی سیاسی و ایدئولوژی پایبندند.

 استاد مطهری نیز چون حضرت امام (ره) معتقد است : (( انقلاب ایران به اعتراف بسیاری یک انقلاب مخصوص به خود است. یعنی برای آن نظیری در دنیا نمی توان پیدا کرد.))

 دکتر داوری نیز چنین باوری دارد آنجا که می گوید : (( فهم ماهیت انقلاب ما برای ناظران بیگانه آسان نیست ، زیرا چنین انقلابی در طبقه بندی های مرسوم و موجود عنوان نشده و رسمیت نیافته است.))

 ملاحظه می فرمائید که با توضیحات بالا جمله کلیدی حضرت امام (ره) که فرمودند : ((شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جداست)) از فهم عمیق و شناخت دقیق حضرت ایشان نسبت به چیستی حرکت ملت ایران حکایت دارد.

 ديدگاههاي برخي از انديشمندان غرب معاصر با انقلاب اسلامي نيز بس خواندني است. اسكاچپل كه يك ساختار گراست چند سال قبل از انقلاب اسلامي ايران در كتاب «دولتها و انقلابهاي اجتماعي» ضمن تاكيد بر عوامل ساختاري در تفسير انقلابها، ضمن رد نقش انقلابيون در گسترش ايدئولوژي معتقد است:« انقلابها ساخته نمي شوند بلكه بوجود مي آيند.»

 گفتني است در رهيافت ساختارگرائي، عامليت و نقش سوژه نفي و اولويت با ساختارها و نظامها است. به عبارتي انسان در يك ساختار «بي نقش» است و اراده او موضوعيت ندارد.

 جالب اينكه اسكاچپل در سال 1982 يعني سه سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي در مقاله اي با عنوان « دولت تحصيلدار و اسلام شيعي در انقلاب ايران»با توجه به آشكار بودن نقش اراده، آگاهي، رهبري و انديشه در انقلاب، نظريه قبلي خود در تحليل انقلاب اسلامي را پس گرفته و نوشت:« اگر در دنيا تنها يك انقلاب، آگاهانه ساخته شده باشد آن انقلاب، انقلاب ايران است.»

 هرچند وي در اين مقاله مفروضات رهيافت ساختار گرائي را نادیده نگرفته ولي حداقل انقلاب اسلامي ايران را مستثني كرده و اين يك نقيض براي آن نظريه است كه طبق ديدگاه پوزيتيويستها، ابطال پذيري آن را به بوته نقد سپرده است.

 نیکی کدی از جمله افرادی است که در خصوص ایران صاحب مقاله و تالیفاتی است در جائی اعتراف می کند که:«این انقلاب با الگوها و انتظارات مطلعین از اوضاع ایران سازگار نبود.»

 دکتر اخوان هم که از محققان پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی است در کتابی تحت عنوان « ایدئولوژی انقلاب اسلامی» سعی کرده این فرضیه را اثبات کند که :« دگرگونیها و پتانسیل درونی اسلام شیعی از یکسو و شرائط عینی جامعه از سوی دیگر، عوامل موثر در مکتبی شدن تشیع و برتری آن در مقام ایدئولوژی مسلط بسیج مردمی در انقلاب اسلامی ایران بوده اند.»

 همانگونه که استاد مطهری بعنوان یکی از پایه گذاران فکری انقلاب اسلامی بیان می دارد علاوه بر نیازهای مادی و سیاسی بشر، انسان برای تغییرات اجتماعی و انقلابهای سیاسی به چیزی بالاتر هم می تواند دست زند و آن ایدئولوژی است. وی عامل سوم و اثرگذار ایدئولوژی را چنین می شکافد: «عامل سوم ایجاد انقلابها، عامل آرمانخواهی و عقیده طلبی است. انقلابهای اصطلاحاً ایدئولوژیک. اینگونه انقلابها، جنگ عقائدند نه جنگ اقتصادی در مظهر عقاید.»

تفسیر استاد مطهری از این آیه«قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَأُخْرَی کَافِرَةٌ » (همانا برای شما در دو گروهی که [در بَدر]برخورد کردند نشانه [بزرگ از قدرت خدا] بود; یک گروه در راه خدا پیکار می کردند، و گروه دیگر کافر بودند) (آل عمران/13)

 این چنین است که ماهیت جنگ مسلمانان عقیدتی است ولی آیه نمی گوید که کفار هم در راه عقیده(حتی عقیده باطل) جنگیدند. چون ابوسفیان به بتها هم اعتقاد نداشت. و در واقع از منافع خودش دفاع می کرد

 فوکو نظریه پرداز پست مدرنیسم و همچنین یکی از واضعان رهیافت گفتمان انتقادی در جریان انقلاب اسلامی به ایران سفر کرده و از نزدیک اتفاقات آن را دیده و مقالاتی را نیز منتشر کرده است.

 فوکو در خصوص ریشه یابی علل وقوع انقلاب اسلامی ایران معتقد است که این انقلاب نمی تواند با انگیزه های اقتصادی و مادی صورت گرفته باشد...ریشه این انقلاب را باید در جائی دیگر جستجو کرد. رهیافت گفتمان ناظر بر معنی دار بودن اجزاء یک مجموعه بصورت ترکیبی است تا یک گفتمان شکل گیرد. به عبارت دیگر نظریه گفتمان با نقش معنادار رفتارها و ایده های اجتماعی در زندگی سیاسی سر و کار دارد.

 این نظریه پرداز فرانسوی سال 57 برای درک انقلاب ایران به تهران سفر کرده و حتی اقدام به مصاحبه و گفتگو با آحاد مردم انقلابی می نماید و در نهایت به ابعاد معنوی زندگی سیاسی ایرانیان می پردازد.

 مفهوم معنویت گرائی سیاسی ، بن مایه تحلیل فوکو از انقلاب اسلامی ایران را تشکیل می دهد بدین ترتیب فوکو انقلاب اسلامی ایران را انقلابی فرامدرن خوانده است.

 از مشخصه های فرا مدرنیسم می توان به انتقاد از فراروایتها، بنیاد ستیزی و جوهر ستیزی اشاره کرد. و در این راستا می توان انقلاب اسلامی را فریاد بلندی به فراروایتهای آریامهری دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی ، ساختارهای پوسیده ناسیونالیسم و مقابله با دین ستیزی پهلوی دانست.

 بدین ترتیب در می یابیم که چیستی انقلاب ایران و ماهیت ایدئولوژیکی آن از آنچه غربیها تاکنون فکر می کردند کاملاً متفاوت است. و جالب تر اینکه خود ایشان به آن اعتراف دارند. آنچه در این سی و چهار سال پس از وقوع انقلاب اسلامی در باب معرفت شناسی نسبت به آن در غرب فکری گذشته نیز قابل تامل است. آنچه مراکز دانشگاهی و مجموعه های مطالعاتی اروپایی و آمریکایی روی آن تمرکز کرده و سخت در پی کشف رمز آن می باشند. قدرت معنویت و یا به تعبیر صحیح تر اسلامیت این نظام و نسبت آن با جمهوریت است. دمکراسی دینی ، خواب آشفته مبلغین لیبرالِ دمکراسی است. اقتصاد و سیاست بدون معنویت ، عدالت و دین مداری دیگر نمی تواند انسان تشنه حقیقت امروز را سیراب سازد.

 باز می گردیم به چند جمله اول یادداشت، آن تحفه الهی و هدیه غیبی که امام عزیز ما آن سفر کرده عشق، آن را از جانب پروردگار منان دانسته ، آری ملت ایران را دگرگون کرده ، وضعیت جهان اسلام را متغیر ساخته و نقشه فکری، سیاسی عالم را به هم ریخت.

رويا فرهادي بازدید : 6 یکشنبه 20 بهمن 1392 نظرات (0)

 

ولایت فقیه کانون و محور حرکت توفنده انقلاب اسلامی و موجب حفظ و تقویت وحدت و یکپارچگی و انسجام ملت است. استکبار غافل از آن است که ولایت فقیه پیش از آنکه موضوع سیاسی باشد، ولایت به دل‌های مؤمنان است و پیوند جدایی‌ناپذیر میان ملت ایران و ولایت فقیه برقرار است و امروز بیش از هر زمان دیگری به حفظ اتحاد بر محور ولایت فقیه و تبعیت از منویات مقام معظم رهبری نیاز است.

اعتقاد به ولایت فقیه و اطاعت و ولایت‌پذیری را از تکالیف الهی ملت مسلمان ایران است و  پشتیبانی مردم از ولایت فقیه، خود فریضه است و مردم باید برای حفظ اسلام و نظام، گوش به فرمان رهبر معظم انقلاب باشند و بدانند که تنها راه نجات کشور از فتنه‌های دشمنان پیروی از ولایت است؛ در حال حاضر باید در مقابل تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام بایستیم و با تمام توان از تبلیغات آنها پیش‌گیری و از تأثیر آن بکاهیم و با استفاده از تمامی امکانات تهاجم آنها را خنثی کنیم.
در حکومت اسلامی بین اطاعت از ولی فقیه با اطلاعت از ائمه و پیامبر(ص) فرقی وجود ندارد، همه اختیاراتی که پیامبر(ص) و امامان دارند ولی فقیه نیز برای اداره جامعه و حکومت اسلامی از آن اختیارات برخوردار است؛ لذا امروز کسانی که در برابر ولایت فقیه ایستاده‌اند اگر در زمان ائمه(ع) نیز بودند در برابر آنها می‌ایستادند و ولایت امامان معصوم را قبول نداشتند، چرا که این افراد درک درستی از ولایت فقیه ندارند.

 اجرای احکام الهی، دفاع از عقاید و کیان اسلامی و ترویج خوبی‌ها در جامعه اسلامی از اهم وظایف ولایت فقیه در زمان غیبت امام عصر(عج) است؛ فلسفه ظهور آن حضرت، احیای دین اسلام و حاکمیت بخشیدن به دین در سطح جهان است که غیر از حکومت آن حضرت، حکومتی دیگر نباشد، چرا که حاکمیت بر دین توسط کسی که شناختی از دین ندارد امکان‌پذیر نمی‌باشد و این ولایت فقیه است که می‌تواند زمینه‌ساز حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) در جهان باشد.

رويا فرهادي بازدید : 6 یکشنبه 20 بهمن 1392 نظرات (0)

 

در دنيايی كه تفكر ليبرال دموكراسي، به‌عنوان يكي از گفتمان‌هاي مطرح در جهان، متفكران و دانشمندان غربي را واداشته بود که‌ آن‌را تنها راه پيش‌روي ملت‌ها بدانند و دين را كاملاً براساس آن، از صحنه سياست كنار بزنند و تقريباً اين باور را ايجاد کنند كه دين، توانایی اداره جوامع بشري را ندارد، حكومتي ديني در ايران اسلامي، بر پايه ولايت فقيه، به رهبري فقيه فرزانه، حضرت امام خميني; شكل گرفت و همه تئوري‌هاي غرب را نقش بر آب كرد، به‌گونه‌ای‌که جهانيان به يك‌باره با مشاهده قدرت دين، پی‌بردند كه در جامعه امروزي، دين نيز حرفي براي گفتن دارد و مي‌تواند با شناخت كامل روح و روان و نيازهاي جسمي و دنيوي انسان، جوامع بشري را به سوی سعادت رهنمون سازد.

«امروز، الگوي نظام حكومتي اسلامي در پرتو اصل ولايت فقيه،‌ در جهان بشري عموماً و در عالم سياست خصوصاً شكل گرفته و نشاني كامل از استقلال،‌ آزادي و پويايي طريقت [و] كمال انسان‌ها را در خود دارد. لذا شايسته است كه امت بزرگ اسلام، آن را با دقت و درستي بيابند تا ضمن به تحقق رساندن آن در جامعه، ‌به‌عنوان امت وسط، الگوي زيباي اسلامي را به جهان بشري معرفي [کنند] و از اين طريق، زمينه‌ساز حكومت جهاني شمس ولايت و سپهر امامت، يعني حضرت خاتم الاوصياء، مهدي موعود4 باشند» .

يك انقلاب زماني به پيروزي خواهد رسید كه سه ركن مهم آن، يعني وجود ايدئولوژي قوي و همه‌جانبه‌نگر، وجود رهبري قاطع و عادل و مقبول و نیز حضور پررنگ و قوي مردم، حاصل شود. ازاین‌رو، در انقلاب اسلامي ايران، ايدئولوژي این انقلاب، برگرفته از اسلام ناب محمدي و قيام سالار شهيدان، حضرت امام حسين7، بر پايه ولايت فقيه،‌ شكل گرفت. رهبري قاطع و مصمم حضرت امام خميني; كه مورد پذيرش آحاد ملت بود، به عنوان رکن دیگر این انقلاب، در رأس این هرم قرار داشت و ركن سوم این انقلاب نيز حضور مردمی بود كه با ايثار جان و مال خود، در به ثمر رسانيدن انقلاب اسلامي ايران نقش اساسي داشتند.

حضرت امام خميني; در عصر غيبت، حكومت اسلامي را با پشتوانه مردم مسلمان ايران پايه‌گذاري كرد و نوع حكومت را جمهوري اسلامي ناميد.

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 124